دست‌نوشتگي

Saturday, January 27, 2007

Destroyer Charchter


شخصيت ويران‌گر
والتر بنيامين ترجمه اميد مهرگان

براي هرکس ممكن است پيش آمده باشد كه وقتي به زندگي‌اش واپس مي‌نگرد به اين نكته پي برد كه كمابيش تمام الزامات و تقيدهايي كه او در روند زندگي از سر گذرانده است، ريشه در منش آدمياني داشته است كه ديگران جملگي در مورد «شخصيت ويرانگر»شان متفق‌القول بوده‌اند. اين فرد سرانجام روزي، شايد از سر تصادف، به اين واقعيت برخواهد خورد، و هرچه شوك و ضرب? وارد بر او قوي‌تر باشد، لاجرم بخت وي براي بازنماييِ شخصيت ويرانگر بيشتر خواهد بود.
شخصيت ويرانگر فقط يك شعار سراغ دارد: جا بازكردن، و فقط با يك فعاليت آشناست: روبيدن [و كنارزدن]. نياز او به هواي تازه و فضاي باز از هر نفرتي نيرومند‌تر است. شخصيت ويرانگر، جوان و سرزنده و شاد است. زيرا ويرانگري، با روبيدن ردپاهاي سن‌و‌سال، آدمي را جوان مي‌سازد؛ او شادي مي‌كند، زيرا هر نوع كنارزدن و دورانداختني به‌معناي تقليل يا چه‌بسا امحاي شروط [و قيود] آدمي است. ولي آنچه از همه بيشتر در تحقق اين تصويرِ آپولوني سهم دارد، بصيرت نسبت به اين نكته است كه جهان تا چه‌‌پايه سهل و ساده مي‌گردد آنگاه كه شأن ويرانگري‌اش به محك گذاشته مي‌شود. اين شأن و شايستگي همان بند يا علقه‌اي است كه هر آنچه را وجود دارد دربرمي‌گيرد و وحدت‌ مي‌بخشد. اين منظره‌اي است كه به شخصيت ويرانگر، صحنه‌اي براي نمايش عرضه مي‌كند كه واجد ژرف‌ترين هارموني است. شخصيت ويرانگر به‌هنگام كار همواره سرحال و زنده است. اين طبيعت است كه ضرب‌آهنگ او را تعيين مي‌كند، دست‌كم به‌طور غيرمستقيم، زيرا او از طبيعت پيشي مي‌گيرد. در غير اين صورت، خودِ طبيعت عمل ويرانگري را بر عهده خواهد گرفت. شخصيت ويرانگر هيچ تصوير [يا تصور] الهام‌بخشي پيش چشم ندارد. نيازهاي او اندك است، و ناچيز‌ترين‌شان نياز به دانستن اين است كه چه‌چيز جاي آنچه را او ويران كرده است، خواهد گرفت. پيش از همه، حتي براي لحظه‌اي، آن فضاي خالي، آن مكاني كه شيء در آنجا قرار داشته است، قرباني در آنجا زيسته است. بي‌شك بايد كسي پيدا شود كه به اين فضا نياز داشته باشد بي‌‌آنكه آن را انباشته و پُر سازد.
شخصيت ويرانگر كارش را انجام مي‌دهد، فقط از كار خلاقه است كه دوري مي‌كند. درست همان‌طور كه خالق انزوا مي‌جويد، او نيز پيوسته بايد در احاطة آدميان و كساني باشد كه به اثرگذاريِ كارش شهادت مي‌دهند. شخصيت ويرانگر درحكم يك علامت (signal) است. او درست همان‌‌گونه در معرض شايعه قرار دارد كه يك نشان سه‌وجهي، در تماميِ وجوه‌اش، در معرض باد. صيانت از او دربرابر شايعه بي‌معناست. شخصيت ويرانگر هيچ علاقه‌‌اي به فهميده‌شدن ندارد [بنابراين اهل توضيحات اضافه نيست]. او جد‌و‌جهد در اين سمت‌و‌سو را عملي سطحي مي‌داند. سوءفهم‌شدن [يا مورد سوءتفاهم‌ قرارگرفتن] نمي‌تواند آسيبي به او برساند. برعكس، با آن دسته‌و‌پنجه‌ نرم مي‌كند و به مصاف‌اش مي‌رود، درست همچون اوراكل‌ها [ يا معابد وحي]، همان نهاد‌هاي ويرانگر دولت، كه به مصاف‌اش مي‌رفتند. وراجي، اين خرده‌بورژوايي‌‌ترينِ پديده‌ها، فقط بدين‌خاطر شروع مي‌شود كه مردم دوست‌ ندارند مورد سوءفهم قرار گيرند. شخصيت ويرانگر بدفهمي را تحمل مي‌كند؛ او وراجي را ترغيب نمي‌كند.
شخصيت ويرانگر، دشمن انسانِ جعبه‌اي (Etui-man) است. انسان جعبه‌اي به دنبال آرامش و فراغت خويش است، و صندوقچه همان عصاره و مظهر اوست. داخل صندوقچه چيزي نيست مگر ردي از جنس مخمل كه او بر جهان ثبت كرده است. شخصيت ويرانگر حتي ردپاهاي تخريب را نيز محو مي‌كند.
شخصيت ويرانگر در خط مقدم جبه? سنت‌گرايان ‌ايستاده است. برخي آدم‌ها چيزها را به‌مدد دست‌نيافتني‌‌ساختن‌شان [به آينده] انتقال مي‌دهند و بدين‌سان حفظ‌شان مي‌كنند، برخي ديگر اما وضعيت‌‌ها را از اين طريق انتقال مي‌دهند كه آنها را به‌درد‌بخور، و لاجرم محو‌ و نابود، مي‌سازند. اين گروه آخر ويرانگر خوانده مي‌شوند. شخصيت ويرانگر واجد آگاهيِ انسان تاريخي است، انساني كه ژرف‌ترين احساس يا عاطف او عبارت است از نوعي بدگماني نازدودني نسبت به سير اشياء و امور، و نوعي آمادگي براي اين‌كه هر لحظه تشخيص دهد كه همه‌چيز دارد خراب مي‌شود. ازاين‌رو، شخصيت ويرانگر چيزي نيست مگر خودِ اعتماد‌پذيري.
در نظر شخصيت ويرانگر، هيچ‌چيز ماندگار نيست. اما درست به‌همين دليل، او در همه‌جا راه‌هايي پيدا مي‌كند. آنجا كه ديگران به ديوارها و كوه‌ها برمي‌خورند، همان‌جا او راهي مي‌بيند. ولي چون او هرجايي راهي مي‌بيند، لاجرم مجبور است در همه‌جا چيزها را از سر راه كنار زند و بروبد. ولي نه هميشه با زوري عريان، بلكه گاهي به ظريف‌ترين شكل. چون او همه‌جا راه‌هايي سراغ دارد، پس همواره خود را در تقاطع‌ها مي‌يابد. هيچ لحظه‌اي نمي‌داند كه لحظ? بعد با خود چه خواهد آورد. آنچه را وجود دارد او به ويرانه بدل مي‌سازد، ولي نه به‌خاطر خود ويرانه، بلكه به‌خاطر راهي كه از ميان آن مي‌گذرد.
شخصيت ويرانگر را اين احساس زنده نگه نمي‌دارد كه زندگي ارزش‌ِ زيستن را دارد، بلكه اين احساس كه خودكشي به زحمت‌اش نمي‌ارزد.
.................................................................................................................
منبع: مجلد دوم از جلد چهارم مجموعه آثار بنيامين، نسخه انتشارات روزكامپ، به‌تصحيح رولف تيده‌مان، صص، 396-398

منبع:
http://www.rokhdaad.com/yaddasht-d.php?id=87

No comments: