شباهنگام
فرانتس کافکا فارسی: ناصر غیاثی
غرقه در شب. آنگونه كه آدمی گاهی سر به زیر میاندازد تا بیاندیشد، آنگونه سخت در شب غرق شدن. در تمامی پیرامون، انسانها خفتهاند. نمایش كوچكی است، خودگولزنی ِ معصومانهایست كه آنان در خانهها میخوابند، روی تختهای محكم، زیر سقفهای محكم، دراز كشیده یا سر فروبرده در تشك، پوشیده در دستمالها، زیر رو انداز، در واقع آنها یكدیگر را باز یافتهاند؟ مثل یك بار؛ آن زمانها، و سپستر در سرزمینی لمیزرع، ارودگاهی در هوای آزاد، تعداد بیشماری انسان، یك فرمانروا، یك خلق، زیر آسمانی سرد، روی زمینی سرد، پرتابشده به آنجا كه پیش از این بودی، پیشانی فشرده بر دست، چهره به سوی زمین، بهآرامی در حال تنفس. و تو بیدار میشوی؛ یكی از نگهبانان، دیگری را توسط چرخاندن چوب در حال سوختن درون انبوه خاشاك، در كنارت مییابی. چرا بیدار میشوی؟ میگویند، یك نفر باید بیدار شود. یك نفر باید باشد.
No comments:
Post a Comment